عبور از اروند

زمستان ۶۴ اروند رود خاطره ای فراموش ناشدنی در دل خود ثبت کرد. ۳۰۰۰ غواص در بین نخلستانهای حاشیه اروند آخرین لحظه های زندگی خود را با راز ونیاز خالق هستی سپری می کردند. 

موذن با ناله ای حزین شروع به اذان گفتن کرد. صفوف یاران خالص حق به نماز آخر ایستادند. در گوشه گوشه نخلستان زمین به تماشای توحید و مردانگی یاران حسین بن علی علیه السلام ایستاده بود. آیا اگر پاک نباشی می توانی درک کنی که چه هنگامه ای است این دل کندن از دنیا و لذت عبودیت. الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و ... . همه آماده نبرد شدند در حالی که نفس خویش را فرمانبردار حسین علیه السلام کرده بودند. زیر لبشان زمزمه اسم اعظم خدا بود. آنان به آرامی یا زهرا می گفتند و با صدای بلند درونشان می گریستند. حرکت که آغاز شد آسمان برای بدرقه شان نم نم گریه آغاز کرد. آب اروند به تلاطم در آمد و رفتن آغاز شد. آنان در یک شب راه طولانی بندگی را طی کردند. وقتی صبح شد پیکر صد چاکشان را می دیدی که به آرامی خوابیده اند. شیخ علی چه مظلومانه افتاده بود. عباس به دیدار معبود شتافته بود در حالی که به دیدار فرزندش نرفت و هرگز او را ندید. چشم می چرخاندم و در آن صبحگاه تاریخ زمین یک یک یاران را می جستم. ارجمندی را دیدم که شمع محفل جانان شده بود و در آن بزم با سوختنش روشنایی  می بخشید.

ای یاران دین خدا، ای محبین پیامبر رحمت رسول نیکی ها، اگر شما نبودید این کره خاکی هم نبود. شما مایه حیاتید، شما ما را با حب حسین علیه السلام آشنا کردید. شما آبرو دادید به زمینیان. کاش ما هم در آن نماز آخر با شما بودیم و ...

ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت ما را

به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را