روضه الحسین علیه السلام - به یاد شهید ابراهیم هادی رضوان الله علیه
روضه الحسین علیه السلام - به یاد شهید ابراهیم هادی رضوان الله علیه

روضه الحسین علیه السلام - به یاد شهید ابراهیم هادی رضوان الله علیه

عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است



دل کز طواف کعبه وصلش وقوف یافت

از شوق این حریم ندارد سر حجاز




عبور از اروند

زمستان ۶۴ اروند رود خاطره ای فراموش ناشدنی در دل خود ثبت کرد. ۳۰۰۰ غواص در بین نخلستانهای حاشیه اروند آخرین لحظه های زندگی خود را با راز ونیاز خالق هستی سپری می کردند. 

موذن با ناله ای حزین شروع به اذان گفتن کرد. صفوف یاران خالص حق به نماز آخر ایستادند. در گوشه گوشه نخلستان زمین به تماشای توحید و مردانگی یاران حسین بن علی علیه السلام ایستاده بود. آیا اگر پاک نباشی می توانی درک کنی که چه هنگامه ای است این دل کندن از دنیا و لذت عبودیت. الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و ... . همه آماده نبرد شدند در حالی که نفس خویش را فرمانبردار حسین علیه السلام کرده بودند. زیر لبشان زمزمه اسم اعظم خدا بود. آنان به آرامی یا زهرا می گفتند و با صدای بلند درونشان می گریستند. حرکت که آغاز شد آسمان برای بدرقه شان نم نم گریه آغاز کرد. آب اروند به تلاطم در آمد و رفتن آغاز شد. آنان در یک شب راه طولانی بندگی را طی کردند. وقتی صبح شد پیکر صد چاکشان را می دیدی که به آرامی خوابیده اند. شیخ علی چه مظلومانه افتاده بود. عباس به دیدار معبود شتافته بود در حالی که به دیدار فرزندش نرفت و هرگز او را ندید. چشم می چرخاندم و در آن صبحگاه تاریخ زمین یک یک یاران را می جستم. ارجمندی را دیدم که شمع محفل جانان شده بود و در آن بزم با سوختنش روشنایی  می بخشید.

ای یاران دین خدا، ای محبین پیامبر رحمت رسول نیکی ها، اگر شما نبودید این کره خاکی هم نبود. شما مایه حیاتید، شما ما را با حب حسین علیه السلام آشنا کردید. شما آبرو دادید به زمینیان. کاش ما هم در آن نماز آخر با شما بودیم و ...

ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت ما را

به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را



آیت الله سید ابوالقاسم مولانا (رض)


مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم مولانا، سید نجیب، ملیح و اهل تقوی و بندگی، و از علمای فرزانه شهر تبریز بودند که چند سال پیش به دیار باقی شتافتند ایشان نماز مغرب و عشا را در مسجدی که کنار منزلشان قرار داشت اقامه می کردند. یک شب با یکی از دوستان (سید جواد) به نماز ایشان رفتیم. بعد از نماز سید جواد گفت برویم آقا را از نزدیک ملاقات کنیم. من هم از خدا خواسته قبول کردم . کناری نشستیم تا دورشان خلوت شد نزدیک شدیم و کنارشان نشستیم. ایشان در سجده گاهشان بودند و من سمت راست و سید جواد سمت چپ ایشان نشستیم. به گرمی ما را پذیرفتند. بعد از مدتی سکوت زبان به سخن گشودند و فرمودند در زمان بیماری آیت الله اراکی (رض) در قم به عیادتشان رفتم. خادم منزل درب را باز کردند به من نگاه کردند و گفتند آقا حالشان مساعد نیست و کسی را نمی پذیرند. گفتم به آقا اراکی بفرمایید سید ابوالقاسم مولانا از تبریز آمده اند. ایشان به داخل منزل رفتند و بعد از مدتی درب خانه باز شد و دیدم زیر بغل ایشان را گرفته اند و خودشان به پیشواز ما آمدند. پس از مصافحه به داخل منزل رفتیم. در اتاقی با هم مدتی نشستیم و صحبت کردیم. یکی از صحبت های ما با حضرت آقای اراکی یک بیت شعر بود که برای شما هم نقل می کنم.

از روی حساب نام علی چون نمک است

زین روی قسم خورند مردم به نمک

(این بیت را با صدای دلنشین شان خواندند در حالی که منقلب بودند و می گریستند) بعد حضرت مولانا فرمودند این بیت شعر چنان در آیت الله العظمی اراکی(رض) تاثیر گذاشت و مایه ابتهاج ایشان شد که می توانم بگویم چند ماه عمر مبارکشان را طولانی کرد به سبب نشاط و شوقی که از این شعر در ایشان ایجاد شد و کسالتشان را تخفیف داد.


از خاک به خاک


زندگی بر این کره خاکی با آسمانی آبی و وسیع برای هر کس مزه ای دارد. برخی آن را تلخ توصیف می کنند و برخی دیگر از آن رضایت دارند. روزی خوب است و روزی بد. اما در نزد بزرگان نه خوب است نه بد. زندگی فرصتی است برای تلاش در جهت بزرگ شدن. اینکه زیاد داشته باشی یا کم. اینکه دکتر باشی یا بی سواد. اینکه مریض باشی یا سالم، هیچکدام مهم نیست. مهم این است که آدم باشی و مثل یک انسان زندگی کنی. آدمی برهنه وارد این دنیا می شود و برهنه هم درون خاک گذاشته میشود. پس هر که هستی برای خودت هستی وقتی ارزش داری که همیشه تسلیم عظمت حق باشی و لحظه لحظه با او باشی برای او باشی.

ای خوش آنان که دل از غیر تو پرداخته اند

در همه عمر به جز مهر تو نشناخته اند

نازم آنان که چو عنقا ز نهانخانه عشق 

رایت فقر بر این نه فلک افراخته اند

جان فدای سر آن طرفه حریفان که ز عشق و ز وفا

نقد هستی همه در پای تو در باخته اند