روضه الحسین علیه السلام - به یاد شهید ابراهیم هادی رضوان الله علیه
روضه الحسین علیه السلام - به یاد شهید ابراهیم هادی رضوان الله علیه

روضه الحسین علیه السلام - به یاد شهید ابراهیم هادی رضوان الله علیه

لحظه های زندگی را دریابیم که با آنها ساخته می شویم

ما حدود هفتاد سال یا کمتر و بیشتر در این دنیا زندگی می کنیم.   کمی که حساب کنی می فهمی که فرصت هنگفتی داری که خوب باشی یا بد. غیر اوقاتی که انسان در خواب است بقیه اوقات اغلب در سر دو راهی تصمیم گیری قرار دارد. اینکه بروم یا نروم، بکنم یا نکنم، بگویم یا نگویم، بخورم یا نخورم، بخوانم یا نخوانم، ببینم یا نبینم، بمانم یا نمانم و ... . این سوالات اغلب یک جواب درست بیشتر ندارد. ولی اندکی هستند که همیشه درست را انتخاب می کنند

از تمام خلق یک تن صوفی اند

مابقی در سایه ی او می زیند

در این دنیا دکان زیاد است ایسم زیاد است ولی حتم بدان که صراط مستقیم که در آن پشیمانی نیست یکی است. اینک که تا اینجا با من بودی بگذار حرف آخر را بگویم: تنها راه انتخاب درست و تنها راه، نزدیکی  به حضرت صاحب الزمان علیه السلام است. والسلام.

از رهگذر خاک در کوی شما بود

هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد

سبک زندگی ۱

مردم در جای جای دنیا مشغول زندگی کردن هستند. با جستجو و گشت و گذار در اینترنت می توان به راحتی از شیوه زندگی آنها اطلاعاتی به دست آورد. آنها چگونه فکر می کنند؟  چگونه می پوشند؟ چگونه رفتار می کنند؟ چه می خورند و چگونه می خورند؟ سرگرمی آنهاچیست؟ رفتار آنها با خانواده، بستگان و افراد غریبه به چه شکلی است؟  رفتار اقتصادی آنها چگونه است؟ در کارشان و پول درآوردنشان چگونه اند؟ و دهها سوال دیگر...

بدون شک این خداوند متعال است که راهنمای ما در چگونه زیستن است. کتاب خدا و کلام اولیای دین راهنمای ماست در اینکه چگونه باید زندگی کنیم. زندگی در سایه دین خدا همان چیزی است که سعادت یک زندگی سالم را به ما می بخشد. طاغوتیان با رسانه و ماهواره و گاهی با جنگ و خونریزی همواره در صدد این هستند که اجازه ندهند دین به معنای واقعی کلمه در جامعه جاری و ساری شود. چون سبک زندگی الهی اجازه ظلم پذیری به مردم نمی دهد. 

آنها زندگی انسان را غرق در ابتذال و پوچی کرده اند. حکومتها را به دست گرفته و سلطه خود را برای بقایشان به هر قیمتی حفظ می کنند. به طهارت و پاکی کمترین بهایی نمی دهند. و چهره انسانیت را مخدوش کرده اند. هالیود را برای به لجن کشیدن دنیا ایجاد کرده اند و برای تکمیل جنایات رسانه ایشان رو به خلق داعش و القاعده آورده اند که هم چهره اسلام ناب و رحمانی را مخدوش کنند و هم مسلمانان را گرفتار در چنبره تفرقه و استهلاک نیرو کنند. طاغوت یعنی صهیونیسم که از آمریکا و اروپا تا اسراییل و کاخ شکمبارگان سعودی امتداد دارد. مبارزه با طاغوت همواره بوده هست و خواهد بود ولی اینک هوشمندی بیشتری می خواهد. .....

بر آستان جانان (مشهد مقدس)

در خیمه ی حرم که فرود می آیی چه رایحه ی دلنشینی تو را مسحور خود می کند.
بر در این آستان خوب و بد همه جمع اند. همه در کنار هم می نشینند. همه نجوا دارند و همه رازها و غم های ناگفته اشان را با امام در میان می گذارند. امام همه آنها را می شناسد. رازو دردهایشان را و حاجاتشان را اگر داشته باشند می داند. شاید سکوت و تماشا و جاری اشک بر آستان سلطان بهترین باشد. مثل آن پیر ژنده پوش که از کنار حرم رد می شد اندکی توقف کرد و نگاهش را به سمت حرم چرخاند و سپس سر به زیر انداخت و راهش را ادامه داد.
سالها پیش که مشرف به حرم امام رضا علیه السلام می شدم سیدی معمم و سالخورده با چشمانی کم سو را می دیدم که رو به ضریح حضرتش ایستاده و زیارت نامه می خواند. با هر سلام مدتی طولانی گریه می کرد. سالها کارم این بود که در تشرف به مشهد بعد از هر نماز صبح به تماشای او می رفتم. از سلام هایش لذت می بردم گویی که امام را میبینند و سلامشان می دهند. سالهاست که دیگر همان جا او را نمی بینم ولی برای خاطره سلامش همان جا می روم.
سلام بر امام و نجوا با حضرتش از مقوله لفظ نیست و زیارت خواندن صورت ظاهری است بر سلام درون که باید از طهارت و پاکی دل صادر شود. اگر فکر انسان نورانیت نداشته باشد و آثار گناه بر صفحه دل جولان دهد سلام را جز اثر محدود لفظی چیزی نخواهد بود. سلام بی جان که سلام نیست برادر جان. جان راز و نیاز و نجوی با کعبه ی دل، پاکی است. ما جاروب نکرده ایم این خانه ی دل را و سلاممان سر و ته ندارد. یاد آن پیر فراموش مباد که با نگاهی و بی تکلف سلامی داد به وسعت کهکشانها و آرام و بی صدا عبور کرد که دیده نشود. او همه ی وجودش سلام بود و حاجتی به لفظ نبود. رضوان خدا بر پاکان.
مولا جان ما هم در این راهیم که خوبان طی کردند منتها ابن السبیل هستیم و درمانده ...

شعری زیبا از شیخ حسین انصاریان

بوی حسین علیه السلام


روی نیازم کجاست، سوی حسین است و بس

  قبله قلبم کجاست کوی حسین است و بس


سلسله عشق را سلسله جنبان خداست

سلسله عشق چیست موی حسین است و بس


دیدن وجه خدا گر که تو را آرزوست

وجه خدا ای عزیز روی حسین است و بس


بوی بهشت خدا از حرمش می وزد

بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس


رحمت و لطف و کرم مهر و وفا و صفا

 بخشش و جود و عطا خوی حسین است و بس


هر که امانش دهند روز جزا از عذاب

از برکات دم و هوی حسین است و بس


کوثر و حوض بهشت زمزم و هم سلسبیل

 اندکی از قطره جوی حسین است و بس


آنکه بود طالب دیدن وجه خدا

 گو که مرادت چو من روی حسین است و بس


می طلبد هر کسی امن و امان از عذاب 

حصن امان خدا کوی حسین است و بس


حسن خدا را عیان کس نتوانست دید 

آینه حسن حق روی حسین است و بس



 

مداحی های به یاد ماندنی


 باز این چه شورش است - بچه های آباده - دانلود


در روزهای آینده این لیست تکمیل خواهد شد.

محمد علی دیوانه

دستمالش را پهن می کرد و لقمه نانی داخل آن می گذاشت و آن را می پیچید. با یاد خدا و ذکر ارباب صبح زود برای کسب روزی از منزل خارج می شد. در حالی که هیچ ادعایی نداشت. دارایی اش همان بقچه ی نانش بود. سر به زیر بود و هر گاه سرش را بالا می گرفت پهنای صورتش را می دیدی که خیس بود. او آرام گریه می کرد. بی صدا گریه می کرد.

همیشه در عشق اربابش گریان بود...

سلسه موی دوست حلقه دام بلاست

هرکه در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

جرعه نوش غدیر

وقتی وارد حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام می شد در آستانه در، رو به ضریح مطهر می ایستاد و با صدای بلند گریه می کرد. این روش او بود و صدای گریه اش بر همه آشنا بود.
استاد ما می فرمود: محرم سال ۱۳۳۰ بود. از مناره مسجد روضه حضرت علی اکبر علیه السلام پخش می شد. او که داشت از خیابان عبور می کرد در همان حال صدای روضه را نیز  گوش می داد. ناگاه از شدت غم و اندوه بر زمین نشست در حالیکه می سوخت و می گریست. خیابان بسته شده بود و همه ناظر این صحنه بودند. علامه امینی چنان منقلب شده بود که نمی توانست راه برود. آری چگونه راه می رفت در حالی که امام مظلومش وقتی بر بالین علی اکبرش رسید پاهای مبارکش تاب ایستادن نداشت. جوانان بنی هاشم را صدا زد و آنان را به کمک فراخواند تا حضرتش را یاری دهند ...

طریق فرزانگی

«در میان میدان مین و در آن ظلمات شب، غرق در خون، پیکر مجروح یکی از بچه ها را دیدم که دارد با خود حرف می زند. در آن گرماگرم نبرد کنجکاو شدم که این صدای ناله و زمزمه چیست؟ سینه خیز کنارش توقف کردم. داشت میگفت: یا رب قو علی خدمتک جوارحی! قو علی خدمتک جوارحی ... .»

آری ما که نمی گوییم قو علی خدمتک جوارحی، اقلا باید هر لحظه بر لحظه های بی یاد او، باید بگوییم استغفرالله ربی و اتوب الیه.

ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی؟